ايليا جيگري ايليا جيگري ، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

ايليا نفس مامان ليلا

سه ماهگي ايليا جونم

2 ارديبهشت ساعت 1 ظهر  تپلي مامان روي ني ني لاي لاي كه از بچگي آجي فرناز نگه داشته بودم ،‌خوابيده . 2 ارديبهشت ساعت 8:45 شب  در خونه مامان جون  خداوندا ! به خواب كودكم آرامش  به بيداري اش عافيت  به عشقش ثبات  به مهرش تداوم و به عمرش بركت جاودان عطاكن ......            شكرانه اش با من  5 ارديبهشت ساعت 2:30 بعد از ظهر الهي دورت بگردم . مثل فرشته ها ناز ناز خوابيدي . 9 اريبهشت ساعت 7 شب اي جونم . دلم ميخواد يه گاز گنده از اون لپاي خوشگلت بگيرم . 13 ارديبهشت ساعت 1:30 شب  17 ارديبهشت ساعت 4 بعد از...
25 دی 1391

گپي با پسركم

از تو مي نويسم براي تو ، تويي كه مثل يك روياي شيرين در زندگيم قدم نهادي .  دلبندم ! عزيزم ! قشنگ ! اميدم ! تنها عامل نفس كشيدنم ! عمرم ! زندگيم !‌پسرك چون ماهم ! ماهكم !  ماماني يه كم دير تصميم به نوشتن خاطراتت در دفتر خاطرات مجازي گرفت چون تو درست 2 سالت شده ،‌ ولي قول ميدم از روي عكسها تمام اون خاطرات را به ياد بيارم و تو وبلاگت بذارم .  عزيزكم اين دل نوشته ها را برات مي نويسم كه اگه يه روزي ماماني عمرش به اين دنيا نبود بدوني كه دوران كودكيت چه جوري گذشته و چه شيطنتهايي كه نمي كردي  و ببيني كه با چه دلخوشي اين وبلاگ را برات ساختم و خودت هم بعد از مامان اين خاطرات را دنبال كني . خدا تو رو بعد از 15 سال...
3 دی 1391
1